با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Pass Out

American: ˈpæsˈaʊt British: pɑːsaʊt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

  • phrasal verb
    بی‌هوش شدن، غش کردن، از حال رفتن
  • phrasal verb
    پخش کردن، منتشر کردن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد pass out

  1. phrasal verb become unconscious, usually
    Synonyms: from abusing a substance black out, drop, faint, keel over, lose consciousness, swoon
  2. phrasal verb Distribute (to hand out)

ارجاع به لغت pass out

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pass out» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pass out

لغات نزدیک pass out

پیشنهاد بهبود معانی